(100)یکصدمین پُست به مناسبت سالروز آغاز بکار وبلاگ

چمدان آبی

چرا چمدان آبی؟ چمدان آبی چرا؟

از ابتدای آغاز به کار وبلاگ" چمدان آبی" با مدیریت اینجانب (محمدحسین دُرچین) بعضی از دوستان و خوانندگان و علاقه مندان این وبلاگ سؤال می کردند علت نامگذاری و وجه تسمیه "چمدان آبی" چیست؟

* و اما توضیح این بود که:  

چمدان آبی، همانطور که از نامش پیداست چمدانیست مانند دیگر چمدانها و رنگش هم آبی است ولی فرقش اینست که این چمدان چهل(40) ساله شده است و موقعی که درب آن را باز می کنی با تو سخن می گوید یعنی صدای رزمندگان و دوستانت را از طریق نوار کاستهای درون آن می شنوی و در آلبومِ آن، تصاویر و فیلم آنان را می بینی و در گوشه ای از آن هم لیست اسامی آنان را می خوانی و به خاطراتشان گوش می دهی.  

* و اینکه:

رنگ آبی دلیلی بر آسمانی و دریایی بودن است.

چمدان آبی من همان کیف قرمز رنگ حاوی صدای رزمندگان دلاور 8 سال دفاع مقدس است. 

چمدان آبی من همان کوله پشتی خاکی رنگ جبهه هاست. 

چمدان آبی شامل خاطراتی از شهیدان و رزمندگان دفاع مقدس، دلنوشته ها و موضوعات مختلف می باشد.

* به هر حال باید گفت: 

وبلاگ چمدان آبی برخاسته از سالها خاطره، دلنوشته، صدای رزمندگان، تصاویر شهیدان و فداکاری آزادگان و جانبازان دوران دفاع مقدس می باشد که برای ما و نسل های آینده گنجینه ای گران بها بوده و خواهد بود.

شما تا به حال چمدان آبی مرا ندیده اید، چمدان آبی من الان چهل ساله شده است. چمدان آبی ام را دوست دارم، چمدان آبی ام را خیلی دوست دارم، چمدان آبی ام را خیلی خیلی دوست دارم، چه کسی می گوید این چمدان، جان ندارد، چه کسی می گوید چمدان، روح ندارد، چه کسی می گوید چمدان، حرف نمی زند، چه کسی می گوید چمدان، خاطره ندارد، چه کسی می گوید چمدان، اوقات خالیت را پر نمی کند، چه کسی می گوید چمدان، انیس تو نیست و چه کسی می گوید چمدان، مونس تو نیست. با اجازه ی همه ی شما می گویم، چمدانِ آبی من جان دارد و روح، چمدانِ آبی من هم حرف می زند و هم خاطره می گوید و بالاخره چمدانِ آبی من انیس و مونس من است.

و اما بعد از چهل سال احساس می کنم  این چمدان مال دیگران هم هست، و می گویم اصلاً مال دیگران است. چرا که در آن تصاویر و فیلم، مصاحبه وگفتگو، اسامی و زندگینامه، شوخی و سر و صدای ایثارگران، خاطرات شهیدان، سخنان پدران و مادران آنان، جانبازان، رزمندگان، فرماندهان، روحانیون، یزله گیران،مداحان، کارکنان رادیو دزفول، گردان بلال، مسجد جامع و ....... همه را یکجا دارم.

* و اما دوست بزرگواری در باره وبلاگ  (چمدان آبی) برایم نوشت که:

چمدان آبی دزفول؛ گنجینه ی ارزشمندی است از حدیث زنان و مردان استوار و مقاومی که سمبل وقار و بزرگی هستند و مظهری از فداکاری. 
چمدان آبی دزفول؛ روایت صادق حماسه های ماندگاری است که در جهت اشاعه فرهنگ مقاومت و ایثار؛ اقیانوسی از دل های آبی دارد.
 
چمدان آبی دزفول؛ حکایت زخم های ناگفته ای است از خاطره های دور شده برای حافظه های زنگار گرفته.
 
چمدان آبی دزفول؛ قصّه ی چمدان هایی است لبریز از چشم و گوش. چشم برای دیدن زیبایی های زندگی از پنجره ی فرهنگ پایداری؛ و گوش برای شنیدن صدای قلب های پاک آبی دریایی.
 
چمدان آبی دزفول؛ راوی روزهای آتش و انفجاری است که چمدان چمدان؛ عشق را در بر می گرفت و به آسمان آبی شهرمان هدیه می داد.
 
چمدان آبی دزفول؛ چمدان آبی سفری است آسمانی. سفری تا سجده گاه یاران. تا معراج عاشقان و تا پرواز فرشتگان.
 
چمدان آبی دزفول؛ بوی خدا می دهد. همرنگ آسمان است. حال و هوای ملکوت دارد. پس فرصت را مغتنم بشمار و از آبشار زلال نوشته های آبی اش؛ دُر چین و جسم و جان را به صفا و تطهیر سپری کن.

چمدان آبی دزفول؛ فرهنگ ایثار و شهادت؛ مقاومت و مظلومیّت؛ حماسه و اصالت را تکثیر می کند.

 ( چمدان آبی دوست داشتنی تر خواهد شد البته با همکاری شما دوستان.

منتظر نظرات و پیشنهادات شما هستم. )

 

دوستدار همیشگی شما و همیشه برادرتان "محمدحسین دُرچین"